×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

جوک جوک جوک

  • لطیفه های کوتاه

    یه روز یه مرده ای می میره از پسرش می پرسن که چی شد پدرت مرد؟

    پسر می گه:شیر خورد مرد

    بهش می گن یعنی چه؟ چطوری؟

    میگه داشت شیر می خورد گاوه نشست

  • نکته های با مزه وحکمت آموز

    يكي از خان ها كه نوكرش از روي اسب افتاده بود او را صدا كرد و گفت؛ به من نگاه كن تا ياد بگيري چطوري بايد سوار اسب شد و خودش جفت زد كه روي زين بپرد ولي از آن طرف به زمين افتاد و در حالي كه از درد ناله مي كرد و كمرش را مي ماليد، گفت؛ احمق! تو اينطوري سوار اسب مي شوي!

  • لطیفه های مدیریتی

    دو نفر ميرن يك رستوران كلاس بالا، ‌دو تا نوشابه سفارش ميدن‌، بعد هم يكي يه ساندويچ از كيفشون درميارند، ‌شروع مي‌كنند به خوردن. گارسونه مياد ميگه: ‌ببخشيد، ‌شما نمي‌تونيد اينجا ساندويچ خودتونو بخوريد. اونها يك نگاهي به هم مي‌كنند و ‌ساندويچاشونو باهم عوض مي‌كنند!

  • لطیفه های کوتاه

    یارو جلوی دختره ميخوره زمين , ميگه حركتو داشتي ؟!

  • لطیفه های کوتاه

    یارو سر كنكور يه كم فكر ميكنه مغزش رگ به رگ ميشه....

  • لطیفه های کودکانه

    یارو با خوشحالي به دوستش ميگه بالاخره اين پازل رو بعد از 3 سال حل كردم . دوستش ميگه: 3 سال زياد نيست؟ ميگه: نه بابا رو جعبه اش نوشته 3 تا 5 سال!

  • لطیفه های کودکانه

    به یارو ميگن: زودباش قطار ميره!
    ميگه : كجا ميخواد بره بليط دست منه!

  • لطیفه های کوتاه

    در مسابقه اسب‌دواني یه نفر صد هزار دلار روي اسب شماره 28 شرط‏بندي كرد و اتفاقا برنده 500 هزار دلار شد.
    مسئول برگزاري مسابقه از او پرسيد: چطور اين همه پول رو روي اسب شماره‌ 28 شرط‏بندي كردي؟
    گفت: ديشب خواب ديدم كه دائما جلوي چشمم يك عدد 6 و يك عدد 8 مي‏آد.
    مسئول برگزاري پرسيد: 6 و 8 چه ربطي به 28 داره؟
    یارو گفت: مگه شيش هشت تا 28 تا نمي‏شه؟

  • نکته های با مزه وحکمت آموز

    زن و شوهري در سالن تاتر نشسته بودند و مرتبا با هم پچ پچ ميكردند. مردي از رديف عقب زد رو شونه شوهره و گفت: آقا! ما حتي يك كلمه هم نمي فهميم!
    مرد با عصبانيت گفت: اصلا" به شما چه ارتباطي دارد كه من و زنم چي به هم ميگيم!

  • لطیفه های کوتاه

    یارو ده هزار تومن تو جيبش بوده مي‌خواسته بره مواد بگيره. تو راه نيرو انتظامي رو ميبينه، یواشکی پولا رو پرت ميكنه تو جوب!

  • لطیفه های تاریخ گذشته

    غضنفر ميره دستشوئي زنانه ميگيرنش ميگن کوري نميبيني زنونست ؟ ميگه من چکار کنم اونجا نوشته زنا، نه! ، اونطرف هم نوشته مردا، نه!

  • لطیفه های کوتاه

    به يه مرده مي گن: با توله سگ جمله بساز؟ مي گه : طول سگ ضرب در عرض سگ، مساوي است با مساحت سگ!

  • لطیفه های کودکانه

    يارو ساعتش خراب ميشه . باز ميکنه توشو ميبينه يه دونه مورچه مرده . با خودش ميگه : اي بابا ميگم آآآآآ راننده مرده !

  • لطیفه های خانوادگی

    به يه يارو ميگن نظرت در مورد ازدواج چيه ؟ به نظر من ازدواج بايد فاميلي باشه. ميگن چرا ؟ چون تمام خانواده ما ازدواج فاميلي كردند. مثلا داييم زن داييمو گرفته، عموم زن عمومو گرفته ...

  • لطیفه های سیاسی

    جهان سوم جایی است که هر وقت سرعت اینترنت کم است، به جای تماس با پشتیبانی باید به تقویم نگاه کنیم که ببینیم چه روز مهمی است!

  • لطیفه های کوتاه

    يارو رو مي‌برن زير سوال، له ميشه!

  • لطیفه های کوتاه

    به يارو ميگن با سي دي جمله بساز ميگه خونتو خراب كردم. ميگن پس سي ديش کو ميگه سي ديشو فردا ميارم ببيني!

  • لطیفه های کوتاه

    يارو آشغال ميره تو چشماش سره ساعت 9 ميشينه دم در!

  • لطیفه های کوتاه

    يارو پرتغال پوست ميکنده خدا خدا ميکرده توش موز باشه!

  • لطیفه های تاریخ گذشته

    یارو چند بار پرتغال را ميزد به ديوار بهش ميگن: چرا اينجوري ميکني؟ یارو ميگه: ميخوام خوني بشه!

  • دوشنبه 16 اسفند 1389 - 9:17:38 AM

    ورود مرا به خاطر بسپار
    عضویت در گوهردشت
    رمز عبورم را فراموش کردم